“I’ve never been to a shoemaker, “ Harry said. “Aren’t they very expensive?
“ No, “ Dick said , “ some of them aren’t . There’s a good one in our village ,and he’s quite cheap. Here’s his address. “He wrote something on a piece of paper and gave it to Harry.
یکی از پاهای هری بزرگتر از پای دیگرش بود،`من نمیتونم بوت و کفش برای خودم پیدا کنم.` هری به دوستش گفت.
چرا نمیری پیش یک کفش ساز؟ دک گفت` یه کفش ساز خوب میتونه برات یدونه خوب درست کنه.
من هیچوقت پیش یک کفش ساز نرفتم، هری گفت. و پرسید: اونا خیلی گران نیستند؟
نه ، دک گفت. بعضی ها نیستند.یدونه خوب هست توی روستای ما و قیمتاش پایینه! اینجام آدرسشه، اون نوشت روی یه تیکه کاغذ و داد به هری.
هری رفت سراغ کفش سازی که توی روستای دک بود. چند روز بعد کفش ساز تعدادی کفش برای اون درست کرد.
هری دوباره یک هفته بعد به مغازه رفت و نگاه کرد به کفش ها. سپس به کفش ساز با عصبانیت گفت :تو یک مرد احمق هستی، من به تو گفتم یدونه کفش بزرگ درست کن ولی تو یدونه کوچک تر از دیگری درست کردی!